یادمه با یکی از دوستا که رفته بودیم مرقد امام خمینی برای تفرج و گشت
و گذار ، وقتی که بر میگشتیم طرف مترو دیدم مترو واستاده و همه دارن سوار
میشن گفتم بدو که اونم دنبالم اومد ، دیدم همه شلوغن جز آخری .
خلاصه
بدو بدو رفتم که سوار شم مامور جلومو گرفت هی میگفت آقا نمیشه سوار شی
حالا من با همون حال سوار شدم اون دوستم هم داشت میومد سوار شه در حالی که
رفتم تو واگن از مامور پرسیدم چرا نمیشه سوار شیم اینهمه جا !
یه نگاه عاقل اندر سفی کرد و گفت : آخه زنونه است !!!
نگاه که کردم دیدم مثل اینکه واگن بانوان ( فقط بانوان ) سوار شدیم
ما رو میگی حالا ، زود کماندویی پیاده شدم و به دوستم گفتم بدو بدو زنونه است !
تا خود تهرون داشتیم میخندیدیم
خداییش تو دو سه سال گذشته اینقدر ضایع سوتی نداده بودم
بقیه در ادامه مطالب...
ادامه مطلب ...